بردیابردیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

بردیا جونم

دندانپزشکی

بردیا جونمو واسه دومین بار بردیم دندانپزشکی  ولی اصلا اجازه نداد دکتر دندوناشو ببینه و من با تمامه نگرانی از مطب اومدم بیرون اخه بردیا وقتی دو ماهش بود یه دندونه کچ در اوورد ولی دکترا میگن جای نگرانی نیست ولی منکه نمیتونم نگران نباشم. ...
12 مهر 1392

بدون عنوان

بردیای عزیزم دیگه ١١ ماهت شده میتونی سر سفره کنار ما غذا بخوری ولی دیگه میلی به غذا نداری و من خیلی ناراحتم ولی میوه خیلی دوست داری مخصوصا هندونه و گلابی .             صبح که از خواب بیدار میشی اکثرا ٩ باید واست اهنگ با من قدم بزن اقای مهران اتشو بزارم تا برقصی سرتو تکون میدی صدا در میاری دوست دارم بخورمت عشقم هر جای که این اهنگو بشنوی میرقصی نمونش چند روز قبل تو خیابون یه ماشین از جلومون رد شد که این اهنگو گذاشته بود که شما شروع کردی به سر تکون دادن  ویا رفته بودیم میلاد نور...و همه میگفتن چه شازده شیطونی.... دیگه برات بگم از اسباب بازیات با وسایلای خودت که اصلا باز...
7 مهر 1392

ما برگشتیم.......

سلام  گلم مسافرت کوتاهی بود ولی خوش گذشت اصفهان شهر خیلی قشنگیه و تو این فصل از سال خیلی خلوت بود و چه لهجه شیرینی مامانم که عاشقه لهجه اصفهانی دوست داشتم همش باهاشون حرف بزنم  ولی خوب وقت نشد جاهای دیدنی زیادی بریم  انشااله سری بعد گلم .
6 مهر 1392

داریم میریم اصفهان

داریم واسه اولین بار میریم اصفهان واسه ٤ روز اخه عروسی داریم این دومین مسافرتیه که داریم میریم به خاطره کار بابای که نمیتونه مغازه رو تعطیل کنه ما هم از مسافرت محرومیم امیدوارم بهمون خوش بگذره چون اولین باره که بعضی از فامیلای بابای رو میبینیم دیروزم تولد من بود شدم ٢٦ساله. ...
31 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بردیا جونم می باشد