ماهگردت مبارک
ماهگردت مبارک عشقم بردیای قشنگم بهترین حس داشتن تو عزیز دلمه از خدا به خاطر داشتن گلی همچون تو شاکرم خیلی دوست دارم یه دونه مامان اینم کادوت عزیزکم اینم شما در اولین برخورد با بی بی انیشتینت عاشقتمممممممممممممممممممممممممم ...
نویسنده :
عالمه
2:58
عذاب وجدان
سلام بردیای گلم شدید عذاب وجدان دارم امروز واسه اولین بار سرت داد زدم البته از داد اون ورتر خیلی عصبانیم کردی اصلا به کارام نمیرسم نه میتونم تلویزیون ببینم نه به لب تاپ دست بزنم خیلی گریه کردی خیلی ناراحتم منو ببخش قشنگم هنوز صدای گریت تو سرمه زن عمو اومد بردت شما هم سریع رفتی فکر کنم حسابی ازم ترسیدی میدونم الان باهام قهر کردی میدونی تقصیر دیگران انقد که گفتن عالمه چه صبری داره منم جوگیر شدم امروز دعوات کردم مامانای دیگه چیکار میکنن بچه هاشون به اندازه شما ماماناشونو عصبی میکنن همین الان زن عمو زنگ زد من باهات حرف زدم قربون اون الو گفتنت برم که انقد قشنگ الو میگی همه زندگیمی بردیا منو ببخش باید سعی کنم به اعصابم مسلط باشم ...
نویسنده :
عالمه
14:47
درد دل
میتو
اینم آقا میتو بردیا جونه من عاشق میتو ولی میتو دله خوشی از بردیا نداره آخه بردیا جاشو گرفته اگه شنیده باشید کاسکو پرنده حساس و حسودیه و از وقتی عشق کوچولوی من به زندگیه ما قدم گذاشته من دیگه وقتی واسه میتو ندارم البته متاسفانه وقتی که من بردیا کوچولومو حامله شدم با مشورت پزشک بابا مهدی میتو رو برام گرفت ومیتو تونست منو از تنهایی در بیاره و کم کم منو به اسم مامان صدا کنه و همینطور بردیارو همه بهم میگفتن چرا میزاری مامان صدات کنه بزار اولین بار این وازه قشنگو از زبون بردیا بشنوی ولی کار از این حرفا گذشته بود چون خیلی وابسته میتو شده بودم ولی بردیا جونم که اومد همه چیز عوض شد اما هنوزم ما میتورو خیلی دوست داریم امید...
نویسنده :
عالمه
23:48
کار هر روز من
خوب حالا نوبتیم که باشه نوبت تلویزیون کارت شده کوبیدن رو ی صفحه تلویزیون حالا با هر چی که میخواد باشه مامانی بزار ببینم چی این دورو ورا هست تا دست به کارشم خوب یه فلش دارم میبینم مامانی از چشمای من هیچی پنهون نمیمونه بزار برش دارم تا دست به کار شم آخ جون موفق شدم ...
نویسنده :
عالمه
23:01
مهندس کوچولوی من
بردیا و دنیای خرابکاری عشقم با اینکه هنوز راه نمیری ولی هنر بسیاری داری واسه خرابکاری هر روز تنظیمات ماشین لباسشویی رو خراب میکنی و من بی خبر از همه چیز ماشینو روشن میکنم و ٣ ساعت میگذره و ماشین همچنان کار میکنه ولی باز جای شکرش باقیه که وقتی ماشین روشنه میترسی مخصوصا اگه لباسای خودت باشه ...
نویسنده :
عالمه
22:44
نامزدی دایی بهزاد
روز 5شنبه که مصادف میشد با عید غدیر ساعت 13دایی بهزاد با زن دایی سحر نامزد شدند انشااله خوشبخت بشید زندایی سحر ورودتو نو به جمعمون خوش آمد میگیم حالا از اون روز بگیم واسه جشن دایی جون خیلی برنامه ریزی کرده بودم ولی شانس ما شما اون روز اسهال شده بودید و این موضوع باعث شد که ما به محضر نرسیم و موقعی رسیدیم که دایی جون وزندایی سحر عزیزمون داشتن دفترو امضا میکردن و دایی از دستمون ناراحت شد ولی وقتی موضوع رو واسش گفتم کلی خندید ولی بعد از محضز شما اقا بودید وخیلی بهمون خوش گذشت ...
نویسنده :
عالمه
23:08
12 ماهگی بردیای قشنگم
عزیزه دلم خیلی دوست داره حرف بزنه کلماتی که گلم میتونه بگه: کلمه های داغ .عمه.هان هان .ماما.بابا.هاب هاب که قشنگ میتونی تلفظ کنی اما(الهام)دختر عمو عما(عمو) عالی(علی) به هرچی که میخوای اشاره میکنی چشمکای دلبرانه میزنی هرکسی رو که دوستش داری میبوسی واما هرچی که دستت بیاد میشکونی ودلم برات بگه که تا بتونی واسه مامان کار درست میکنی عاشق رقصیدنی میری جلوی تلویزیون یعنی اهنگ بزارید من برقصم جای دستای کوچولوتم همیشه رو صفحه تلویزیونه کوچولوی شیطونه من خیلی دوست دارم ...
نویسنده :
عالمه
12:43