بردیابردیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

بردیا جونم

کار هر روز من

خوب حالا نوبتیم که باشه نوبت تلویزیون کارت شده کوبیدن رو ی صفحه تلویزیون حالا با هر چی که میخواد باشه مامانی بزار ببینم چی این دورو ورا هست تا دست به کارشم   خوب یه فلش دارم میبینم مامانی از چشمای من هیچی پنهون نمیمونه بزار برش دارم تا دست به کار شم   آخ جون موفق شدم       ...
5 آذر 1392

مهندس کوچولوی من

بردیا و دنیای خرابکاری عشقم با اینکه هنوز راه نمیری ولی  هنر بسیاری داری واسه خرابکاری هر روز تنظیمات ماشین لباسشویی رو خراب میکنی و من بی خبر از همه چیز ماشینو روشن میکنم و ٣ ساعت میگذره و ماشین همچنان کار میکنه ولی باز جای شکرش باقیه که وقتی ماشین روشنه میترسی مخصوصا اگه لباسای خودت باشه       ...
5 آذر 1392

نامزدی دایی بهزاد

روز 5شنبه که مصادف میشد با عید غدیر ساعت 13دایی بهزاد با زن دایی سحر نامزد شدند انشااله خوشبخت بشید زندایی سحر ورودتو نو به جمعمون خوش آمد میگیم حالا از اون روز بگیم واسه جشن دایی جون خیلی برنامه ریزی کرده بودم ولی شانس ما شما اون روز اسهال شده بودید و این موضوع باعث شد که ما به محضر نرسیم و موقعی رسیدیم که دایی جون وزندایی سحر عزیزمون داشتن دفترو امضا میکردن و دایی از دستمون ناراحت شد ولی وقتی موضوع رو واسش گفتم کلی خندید ولی بعد از محضز شما اقا بودید وخیلی بهمون خوش گذشت ...
11 آبان 1392

12 ماهگی بردیای قشنگم

عزیزه دلم خیلی دوست داره حرف بزنه کلماتی که گلم میتونه بگه:  کلمه های داغ .عمه.هان هان .ماما.بابا.هاب هاب که قشنگ  میتونی تلفظ کنی اما(الهام)دختر عمو عما(عمو) عالی(علی) به هرچی که میخوای اشاره میکنی چشمکای دلبرانه میزنی  هرکسی رو که دوستش داری میبوسی واما هرچی که دستت بیاد میشکونی ودلم برات بگه که تا بتونی واسه مامان کار درست میکنی عاشق رقصیدنی میری جلوی تلویزیون یعنی اهنگ بزارید من برقصم جای دستای کوچولوتم همیشه رو صفحه  تلویزیونه کوچولوی شیطونه من خیلی دوست دارم ...
28 مهر 1392

جشن تولد

کارت دعوت اسمورفیه بردیای گلم                     ساعت تولد فسقلی مامان که خاله جونش درست کرده مرسی خاله مهربونم که با دختر عمو الهام به مامانم کمک کردید     ...
25 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بردیا جونم می باشد